یک اربعین از هجوم بیرحمانه ی خزان، بر پیکر آلاله های بهاری بوستان عطرت می گذرد.
چهل روز از پرکشیدن بهانه شادابی دوران می گذرد. و چندیست که غنچه خوابروی کاروان اسارت، از لعل مستانه مراد خویش سیراب عاطفه و مهر گشته است.
.... و در ین میان این قلب زینب است که شقیق وار از سوز شلاق بی مهری در خود یادگاری هم جنس رنج و هم رنگ هجران گرفته است و سینه های ما در ین غم سترگ مالامال است اندوهی جانکاه و دردی بس فزون است.
در بهار پیش رو، در سفره های انتظار خود، لاله های عشق می گذاریم و نرگس های شوق؛ تا شاید در روزگاری به دست پاک و مهربانش حرمت یاس و احساس، پاس داشته شود.
حسین سالار زینب